از وبلاگ نویسی دور شدم. همه چیز را میریزم توی یک کانال برهوت. سنگ ریزه و الماس با هم. حیات جاودان را ازشان میگیرم. نوشتههایم دیگر عمق ندارند. نگاه جدیدی ندارند. بهشان جفا میکنم. انگار که یک رستاخیزی لازم است همه ما را برگرداند به وبلاگ نویسی. کاش پیامبری بودم برای این قوم از راه به در شده. این قومی که اسیر زرق و برق مجازآباد شدهاند. ندایم را بهشان برسانید. راه بازگشت باز است هنوز.
درباره این سایت